میمون گفت چوپان دشمن گله است
گوسفند گفت چرا ؟
میمون گفت چوپان دوست قصاب است
گوسفند گفت از کجا معلوم؟
میمون گفت قصاب و چوپان را با هم در حال نوشیدن (چای) دیدم
گوسفند گفت از کجا معلوم که تو قصد خراب کردن چوپان را نداشته باشی؟
میمون گفت از خود قصاب بپرس
با هم نزد قصاب رفتند
میمون پرسید دوست چوپان تان کجا رفت؟
قصاب گفت
رفت تا چند برهی حسابی انتخاب کند و برای من بیاورد
میمون برگشت و به گوسفند گفت خودت شنیدی؟
گوسفند گفت از کجا معلوم که قصاب قصد خراب کردن چوپان را نداشته است؟ و بعد به سمت چراگاه برگشت.
صدای نیلبک چوپان آرام آرام به گوش میرسید
میمون از دور بدرقهاش میکرد
برچسب : نویسنده : 3salhayebibahard بازدید : 81